عیدی
این عیدم حکایت جالبی هستا از این خونه به اون خونه روزی 5 یا6 جا مهمونی میرفتیم هم خوب بود و هم بد ولی در کل از خواب و خوراک افتادیم ولی یه نکته خوبم داشت اونم عیدی دادنش بود یه جاهایی که فقط عیدی رد و بدل میشد من اما کلی عیدی گیرم اومد حتی دلارم بهم دادن (من دیگه پولدار شدم و ایران بمون نیستم دارم تو نقشه دنبال یه جای خوش اب و هوا میگردم) روز 10 فروردین هم یه مهمونی خانوادگی گرفتیم که آی چسبید جای همه سبز آوینا جونم حدودا 1 و نیم میلیون عیدی گرفت که قراره بابا در اولین فرصت بذاره تو حساب شخصی خودش جالب بود که خودش عیدی رو میگرفت و تند میکرد تو دهن حاضرم نبود بده به ما و ما با ضرب و زور ازش میگرفتیم ممنون از لطف همه ...
نویسنده :
شقایق
7:47